محتوای "مدارس، مهارتها و یادگیری تأثیر بیماری کووید 19 بر آموزش" توسط سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بهمنظور آگاهی بخشی مطلوبتر در شرایط همهگیری ویروس کووید 19 ترجمه شده که در متن ذیل ارائه میشود.
به گزارش روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی؛ متن کامل مقالهی ترجمه شده به شرح ذیل است:
تعطیلی جهانی مدارس و مراکز آموزشی باعث شده است که در روند یادگیری دانشآموزان اختلالات عمیق و غیرقابل جبرانی روی دهد. از سوی دیگر در روند ارزیابیهای دانشآموزان نیز مشکلات جدی روی داده و در عین حال، سطح کیفی این ارزیابیها نیز به نحو چشمگیری تنزل پیدا کرده است. این مقاله به بحث در مورد این مطلب می پردازد که چگونه میتوانیم تاثیر منفی این مشکلات و اختلالات را به حداقل برسانیم.
برای لذت بردن از این مطلب همراه با موزیک بخوانید ...
(راه حل در انتهای متن )
بیماری کووید 19 و شیوع گسترده آن در وهله اول یک بحران حوزه سلامت و پزشکی است. اما دارای تبعات گستردهای در حوزه آموزش نیز بوده است. بسیاری از کشورها به درستی تصمیم گرفتند که مدارس و دانشگاههای خود را تعطیل کنند. این بحران به خوبی عمق معضلی که سیاستگذاران با آن دست به گریبان هستند را نشان داد. از یک سو آنها با تعطیلی مدارس و به تبع آن محدود کردن ارتباطات در تلاش بودند تا از سلامت دانشآموزان حفاظت کنند و از سوی دیگر هم مجبور بودند که سیستم آموزشی را به شیوهای دیگر فعال نگه دارند. با این حال فشارهای روحی و روانی ناشی از تعطیلی مدارس از همان ابتدا خانوادههای دانشآموزان را به شدت با خود درگیر کرد. آموزش در خانه از همان ابتدا تبدیل به یک وضعیت بحرانی شد که نه تنها والدین را درگیر خود کرد، بلکه زندگی اجتماعی و فرآیند یادگیری دانش آموزان را نیز تحت تاثیر قرار داد. از سوی دیگر فرآیند تدریس نیز بسیار سریع و در سطح غیر قابل مقایسهای (نسبت به موارد مشابه) به صورت آنلاین در آمد. حتی امتحانات و ارزیابی دانشآموزان نیز به صورت آنلاین شد که البته هم برای دانشآموزان و هم معلمان چیزی شبیه فرآیند آزمون و خطا بود و عدم قطعیت بر آن سایه افکنده بود. از سوی دیگر بسیاری از امتحانات نیز تعلیق و یا کنسل شدند. از همه اینها مهمتر این اختلالات آموزشی موضوع کوتاهمدت نبوده و میتواند تبعات و آثار بلندمدتی را در آینده در پی داشته باشد.
تأثیرات بر فرآیند آموزش:
مدارس
رفتن به مدرسه برای دانش آموزان و از نظر اولیای امور، مهمترین ابزار سیاست گذاری عمومی برای فراگیری و تقویت مهارتهاست. زمانی که دانشآموزان در مدرسه میگذرانند، میتواند برای آنها بسیار لذت بخش بوده و مهارتهای اجتماعی و آگاهیهای اجتماعی آنها را افزایش دهد. از منظر اقتصادی مهمترین مزیت رفتن به مدرسه برای نسل جوان، افزایش توانمندیهای کودکان و نوجوانان است که در سالهای آینده و در زندگی کاری آنها خود را نشان میدهد. یک فرد حتی اگر زمان بسیار کمی را در مدرسه گذرانده باشد باز هم از نتایج آن بهرهمند میشود و از سوی دیگر کوچکترین اختلال در این فرآیند تاثیرات ماندگاری در رشد مهارتهای او دارد. اما سوال اینجاست که آیا راهی هست که با آن بتوان تاثیرات اختلالات آموزشی ناشی از شیوع این بیماری را بر فرایند یادگیری دانش آموزان تخمین زد؟ قطعاً این امر امکان پذیر نیست، چرا که شیوعی به این گستردگی در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است. ولی میتوان با استفاده از نتایج تحقیقات دیگری که در طیف وسیعی از موضوعات صورت گرفته درباره این مسئله اظهار نظر کرد. به طور اخص در این زمینه دو تحقیق بسیار مفید وجود دارد .
Carlsson et al. (2015) در اثر خود به موردی میپردازد که در طی آن یک دانشآموز سوئدی در طی چند روز خود را برای دادن یک امتحان آماده میکند. محقق در تحقیق خود برخی از تغییرات از جمله زمان اضافی رفتن به مدرسه، که این دانشآموز سوئدی در فرآیند آماده شدن برای امتحان اعمال کرده است را مورد بررسی قرار داده، تا تاثیر رفتن به مدرسه و محیط مدرسه را بر مهارتهای کسب شده توسط این دانشآموز بررسی کند. او در تحقیق خود 10 روز اضافهتر رفتن به مدرسه را نشان میدهد. به جای صرف کردن این 10 روز در محیط خانه و درس خواندن در خانه موجب میشود که به نحو چشمگیری نتایج آزمونی که این دانش آموز خود را برای برگزاری آن آماده میکند و شیوه به کارگیری دانش و مهارت هایش برای پاسخ دادن به سوالات آزمون به ازای 1 درصد از کل نتایج بهبود یابد. یعنی به ازای هر 10 روز رفتن به مدرسه مهارتها و دانش این دانشآموز یک درصد نسبت به هم کلاسیهایی که در خانه ماندند و در خانه مشغول آماده شدن برای امتحان شدند؛ بیشتر است. با توجه به اینکه به دلیل شیوع بیماری کرونا و تعطیلی مدارس و اختلالات آموزشی اخیر ناشی از آن اگر ما نتایج این تحقیق را به روزهای تعطیل مدارس اعمال کنیم، مثلاً تعطیلی 12 هفتهای مدارس یا 60 روز کلاسی، نتیجه حاصل از آن به این معنی خواهد بود که دانش آموزان تنها در این 12 هفته؛ 6 درصد کمتر از استانداردهای آموزشی موجود، دارای مهارت حل مسئله و هوش اجتماعی و دانش لازمی هستند که در مدارس به آنها منتقل میشود.
در این مورد میتوان به تحقیق دیگری هم اشاره کرد کهLavy (2015) انجام داده است. او تلاش کرده که تاثیر زمانبندیهای آموزشی متفاوت را بر فرایند یادگیری ارزیابی کند. شاید از این نکته تعجب کنید، اما در کشورهای مختلف زمانبندیهای متفاوتی در فرایند تدریس و آموزش اعمال میشود که با هم تفاوت دارند. به طور مثال Lavy در تحقیق خود نشان میدهد که جمع ساعات آموزش هفتگی ریاضی، زبان و علوم در کشور دانمارک 55 درصد بیشتر از کشور اتریش است. او نشان میدهد که این تفاوتها مهم هستند و موجب میشوند که کیفیت آموزش و نتایج آزمونها به نحو چشمگیری متفاوت باشد. براساس یافتههای تحقیق او، یک ساعت تدریس اضافه در طی هفته در موضوعات پر اهمیت درسی، در طول سال تحصیلی موجب میشود که نتایج آزمونها و دانش و تواناییهای علمی دانشآموزان تا 6 درصد بیشتر از استانداردهای معمول علمی باشد. در مورد مثال 12 هفته تعطیلی مدارس که ما مطرح کردیم، سه یا چهار ساعت در هفته تدریس کمتر، مثلاً درس ریاضی برای 12 هفته موجب میشود که کیفیت دانش آموخته شده توسط دانش آموزان به اندازه تاثیر یک ساعت آموزش هفتگی کمتر، ظرف 30 هفته شود. در نتیجه مجدداً به عدد نچندان تصادفی 6 درصد افت و کاهش سطح کیفیت دانش و مهارت های دانش آموزان میرسیم. حال مقایسه کنید که تعطیلی طولانیمدت مدارس به دلیل شیوع بیماری کرونا آن هم در بازه زمانی بیش از یک سال چه عددی را در اختیار ما قرار میدهد.
تاثیرات بر فرآیند آموزش:
خانوادهها
علی رغم ناراحتی برخی از بچهها باید گفت که وقتی مدارس تعطیل میشود، آنها برای بازی کردن به خانه نمیروند بلکه ایده اصلی این است که روند آموزش در خانه تداوم یابد، به امید اینکه لااقل بخشی از نتایج و آثار حاصل از اختلالات آموزشی ناشی از این بیماری جبران شود. براساس تحقیق (Bjorklund and Salvanes (2011)) خانوادهها نقش مهم و مرکزی در آموزش دانشآموزان دارند و بر این اساس شاید تعطیلی مدارس و آموزش در خانه با نظارت یا توسط والدین دانش آموزان در نگاه اول چیز موثر و مثبتی تلقی شود و چندان بد به نظر نیاید. اما در واقع نقش خانوادهها مکمل نقشه مدارس است و نه غیر از آن . مثلاً در مورد درس ریاضی آنچه که دانشآموزان در مدرسه یاد میگیرند ممکن است درون خانه و توسط والدین یا برخی کارهای زندگی روزانه مثل دادن پول توجیبی یا شمردن اشیا خانه تمرین و تقویت شود و یا درس تاریخی که کودک در مدرسه یاد میگیرد در یک سفر خانوادگی به مناطق تاریخی و موزهها تقویت شود. اما اینکه والدین در خانه با کمک ابزارهای آموزشی آنلاین و کلاسهای آنلاین مدارس بخواهند به کودکان خود چیزی را منتقل کنند و یا به اصطلاح تدریس کنند، بحث دیگری است و اگر برخی از والدین هم بتوانند به خوبی نقش یک معلم را ایفا کنند به این معنی نیست که همه دانشآموزان از این فرصت برخوردارند و همه والدین در سراسر جهان تبدیل به معلمان خوبی میشوند که جای خالی مدرسه و معلمان حرفهای آن را بگیرند.
بر همین اساس اگر بخواهیم واقعبین باشیم علیرغم همه ساعات لذت بخش، یا خسته کننده، یا گیج کنندهای که والدین ممکن است در هنگام آموزش آنلاین کودکانشان و یا تدریس خانگی به آنها تجربه کنند، اما نمیتوان این امر را جانشین مدرسه و تدریس حرفهای دانشها و علوم توسط معلمان کرد. در عین حال نکته مهمتر این است که حتی ممکن است بین خود والدین هم در مورد نحوه آموزش و تدریس به کودکان توافق وجود نداشته باشد و یا کاستیهای دیگری باشد. نکته مهم که به این عدم توافق دامن میزند را میتوان بر اساس تحقیق Oreopoulos et al. (2006) شامل مواردی نظیرآنچه در ادامه میآید دانست: عدم وجود زمان کافی برای اختصاص دادن به درس و تکلیف بچهها و تدریس به آنها توسط والدین، مهارتهای متفاوت والدین، منابع موجود (مثلاً همه والدین امکان خرید و توانایی فراهم کردن ابزارهای هوشمند و دیجیتال برای دسترسی به کلاسهای آنلاین را ندارند) و حتی میزان سواد آنها و یا این واقعیت که بههرحال بسیار سخت است که چیزی را که حتی والدین از آن سر در نمیآورید را به فرزند خود آموزش دهند. این تفاوتها میان خود والدین و والدین مختلف وجود دارد و نتیجه این خواهد شد که نابرابری میان یک نسل از جامعه بشری در بهرهمندی از دانش و مطالب علمی به وجود میآید. در حالی که قبلاً فرزندان یک کارگر و یک پزشک به مدرسه میرفتند و همه آنها، مطالب درسی یکسانی را براساس استانداردهای آموزشی مشترک فرا میگرفتند، حالا سطح متفاوت دانش، تجربیات اجتماعی و سواد مثلا یک کارگر که در خانه به فرزند خود درس میدهد یا یک مادر خانهدار با سطح سواد والدینی که تحصیلات عالیه دارند، خود را به صورت یک نابرابری عمده و عمیق آموزشی برای نسل بعدی نشان میدهد.
ارزیابیها:
تعطیلی مدارس، نهادهای آموزشی و دانشگاهها در سطح جهان نهتنها فرایند تدریس را مختل کرد بلکه این تعطیلیها دقیقا همزمان با برگزاری آزمونهای دورهای و پایان ترم مدارس بود و در نتیجه بسیاری از این آزمونها یا کنسل شدند و یا به تعویق افتادند. امتحانات داخلی مدارس و در اصطلاح میان ترم هم که شاید از نظر بسیاری دارای اهمیت خاصی نباشد، به دلیل شیوع بیماری کرونا کنسل شدند. اما فراموش نکنیم که هدف از این امتحانات و ارزیابیهای داخلی و میان ترم کسب اطلاعات و ارزیابیها در مورد نحوه پیشرفت دانشآموزان و ارائه آن به خانوادههای آنها و معلمان است. از دست دادن این اطلاعات و نتایج این ارزیابیها موجب میشود که شناخت معلمان و والدین از مشکلات آموزشی و نحوه عملکرد دانش آموزان مختل شود و همزمان تاثیرات بلند مدتی نیز در رشد علمی دانش آموزان از خود به جای میگذارد. برای بررسی این مطلب نیز میتوانیم به نتیجه تحقیقاتی اشاره کنیم. به طور مثالAndersen and Nielsen (2019) ) در تحقیق خود به بررسی یک اختلال IT گسترده در سیستم آزمون و ارزیابی مدارس دانمارک میپردازند، که به دلیل این اختلال بخشی از دانش آموزان در آن سال نتوانستند در امتحانات شرکت کنند و ارزیابی نمرات آنها از طریق دیگری انجام شد. براساس یافتههای این تحقیق دانشآموزانی که توانسته بودند در این امتحان شرکت کنند، دو سال بعد بیش از 9 درصد (از مجموع استانداردهای آموزشی کشوری) از کسانی که در آن آزمون شرکت نکرده بودند؛ جلوتر بودند و میتوانستند بهتر با فضای سوالات امتحانی ارتباط برقرار کرده و در نتیجه نمرات بهتری را در دروس اصلی خود کسب کنند.
نکته اینجاست که براساس این تحقیق دانشآموزان محروم بسیار بیشتر از دانش آموزان عادی از این مسئله متاثر شده بودند. از این گذشته مسئله تنها به امتحانات داخلی مدارس و آزمونهای غیررسمی خلاصه نمیشود. به طور مثال در انگلستان به دلیل شیوع بیماری کرونا تمامی امتحانات سراسری و رسمی پایان سال تحصیلی در سرتاسر کشور کنسل شد. این امر هم تقریباً در بسیاری از کشورهای جهان اتفاق افتاده است.
یک راه برای جبران این مسئله جایگزینی آزمونها با ارزیابی معلمان و دادن یک نمره تخمینی از نحوه عملکرد دانشآموزان است اما (Burgess and Greaves 2013, Rangvid 2015) در تحقیق خود نشان دادند که این روش بسیار غیر دقیق و ناکارآمد است و معمولاً دانشآموزان محروم در این زمینه نیز مورد اجحاف قرار میگیرند. یک راه دیگر میتواند این باشد که نمرات دانش آموزان با توجه به آزمونهای قبلی آنها ارزیابی شود. در این صورت دانش آموزی که مثلاً یکی دو امتحان قبلی خود را خراب کرده است اما این بار بیشتر تلاش کرده است به جای یک نمره خوب که جبران کننده نمرههای بد قبلی اوست، یک نمره متوسط و یا حتی بد براساس میانگین آزمونهای قبلی خود دریافت میکند و دانش آموزی که امتحانات قبلی خود را خوب داده اما این بار تلاشی نکرده براساس میانگینها نمره بهتری میگیرد. (Murphy and Wyness (2020) نتیجه بلندمدت این ارزیابیها این خواهد بود که دانشآموزان در رفتن به سطوح بعدی آموزش و مثلاً رفتن از متوسطه اول به دوم یا از راهنمایی به دبیرستان هم دچار سرخوردگی میشوند و هم بار علمی لازم را به دست نمیآورند و در عین حال از فرصتهای برابر تحصیلی نیز محروم میشوند. از سوی دیگر این اختلالات آموزشی در بعضی از کشورها به نفع دانشآموزان تمام شده است. مثلاً در کشور نروژ تمامی دانش آموزان سال آخر دبیرستان براساس تصمیم نظام آموزشی این کشور مستحق دریافت دیپلم شناخته شدند، بدون اینکه آزمونی را داده باشند. البته این هم بسته به میزان کیفیت نظام آموزشی نیز هست که در ظرف سالهای گذشته چگونه بار علمی دانشآموزان را به سطح مطلوب رسانده است.
به عنوان یک نمونه دیگر میتوان به تحقیق (Maurin and McNally (2008)) ) اشاره کرد. آنها در تحقیق خود نشان دادند که تعطیلی امتحانات پایان سال دبیرستانهای فرانسه در سال 1968 میلادی که به دلیل شورشها و تظاهرات جوانان، دانشآموزان و دانشجویان اتفاق افتاد؛ باعث شد که بازار کار این کشور جهش بهتری را تجربه کند. در آموزش عالی نیز بسیاری از دانشگاهها امتحانات حضوری را تعطیل کردهاند و به جای آن از آزمونهای آنلاین استفاده میکنند. این آزمونها هم برای معلمان و هم دانشآموزان چیز جدیدی بود و امکان تقلب در آن و خطای محاسبه هم بیشتر است.
(Piopiunik et al. 2020) در تحقیق خود نشان داده که نمرههای بالاتر فارغ التحصیلان دبیرستان یا دانشگاهها تاثیر مستقیمی بر درخواست کاری دارد که آنها برای بازار کار تهیه میکنند. اما این ارزیابیهای غیردقیق که به دلیل شیوع بیماری کرونا عملاً نظام آموزشی را به چالش کشیده است، در هنگام فارغ التحصیلی و اقدام برای جذب در بازار کار نیز مشکلات خود را نشان خواهد داد. چیزی که به گفته (Fredriksson et al. 2018) هم میزان حقوق و هم فرصتهای شغلی را تحت تاثیر قرار میدهد و همزمان از نظر زندگی فردی و اجتماعی نیز تبعات سنگینی را در پی خواهد داشت.
فارغ التحصیلان:
سال تحصیلی جاری دانشآموزان و دانشجویان به شدت تحت تاثیر شیوع بیماری کرونا یا کووید 19 قرار گرفت. آنها دچار شدیدترین اختلال آموزشی طول تاریخ بشر شدند و در عین حال از نظر آزمونهای پایان سال تحصیلی و ارزیابی نهایی نیز مشکلات عدیدهای را پشت سر گذاشتند. از لحاظ اقتصادی نیز بخشهای عمده اقتصاد جهانی در یک رکود قرار گرفته است که فشارهای مالی وارد بر خانوادهها را تشدید کرده است. برای دانشجویان یا دبیرستانیهایی که فارغ التحصیل میشوند و میخواهند وارد بازار کار شوند، این امر مسئله بغرنجی است که باعث میشود آنها مشاغلی با حقوق پایین تر را قبول کنند. تحقیق (Oreopoulos et al. (2012)) نشان میدهد که تبعات این امر میتواند برای تازه واردان به بازار کار دارای تاثیرات منفی بلند مدت تری باشد.
راه حل
تعطیلی جهانی مدارس و مراکز آموزشی باعث شده است که در روند یادگیری دانش آموزان اختلالات عمیق و غیرقابل جبرانی روی دهد. از سویی دیگر در روند ارزیابیهای دانشآموزان نیز مشکلات جدی روی داده و در عین حال، سطح کیفی این ارزیابیها نیز به نحو چشمگیری تنزل پیدا کرده است. اما برای کاهش اثرات منفی این وضعیت چه کار میشود کرد؟ در گام اول، مدارس نیازمند منابع و توجه اضافی هستند تا بتوانند اثرات این تعطیلیهای طولانی مدت را بر کیفیت آموزشی دانش آموزان و در ابعاد مختلف به حداقل رسانده و مدیریت کنند. وقتی که مدارس دوباره باز شدند این منابع اضافی باید به صورت هدفمند هزینه شود. اینکه این منابع چگونه مصرف میشود و چگونه بر دانشآموزانی که بیشترین تاثیر را از این وضعیت متحمل شدهاند، متمرکز میشود جای کار و تحقیق دارد و در اصطلاح خودش پرسش مهمی است که باید ذهن سیاستگذاران حوزه آموزش را به خود معطوف کند. از سوی دیگر با توجه به اهمیت عامل ارزیابی و امتحان در فرایند یادگیری مدارس، باید به جای تعویق یا کنسل کردن امتحانات، راههای موثرتری را برای برگزاری دقیق اما مبتنی بر دستورالعملهای بهداشتی پیدا کرده و به اجرا درآورد. برای فارغ التحصیلان دبیرستانی یا دانشگاهی نیز سیاست گذاران باید سیاستهایی را در دستور کار قرار دهند که از ورود آنها به بازار کار حمایت کند تا از انباشت بحران بیکاری در اقتصاد کشورها جلوگیری شود.
برگرفته از سایت : VOX eu